انسان را در رنج آفریدیم و راه رهایی از آن را به او آموختیم

باور عامیانه دربارۀ هنرمند، این است که «رنج» برای او به مثابه موتور محرکۀ خلاقیت عمل می‌کند. وقتی به تاریخ هنر و ادبیات نگاهی اجمالی می‌اندازیم، این گزاره چندان هم نادرست نمی‌نماید؛ اما دیوید لینچ، کارگردان خلاق آمریکایی، این‌طور گمان نمی‌کند.

کارگردان فیلم‌های رؤیایی، سورئال و عجیبی همچون «کله‌پاک‌کن»، «مرد فیل‌نما»، «توئین‌پیکس»، «بزرگراه گمشده» و «مالهالند درایو»، برای به‌دست‌آوردن ایده‌های خود شیوه‌های خاصی دارد. او معتقد است هر چیز، هر آن چیزی که به حساب می‌آید، از منبع بی‌کرانی سرچشمه می‌گیرد که با آگاهی و هشیاری می‌توان به آن دست یافت و ایده‌ها را به ماهی‌هایی تشبیه می‌کند که برای دست‌یابی به آن‌ها باید هر چه بیشتر به این منبع ژرف نزدیک‌ شد. لینچ معتقد است انسان هر چه بیشتر به این آگاهی دست یابد، ماهی‌های بزرگ‌تری صید می‌کند.

کتاب صید ماهی بزرگ حاوی روایت‌هایی‌ست‌ از زبان لینچ، از شیوه‌های خاص او برای به‌دست‌آوردن ایده و خلق آثارش. لینچ در این کتاب از تجربه‌ی سی‌وسه ساله‌‌ی خود می‌گوید؛ در به‌کارگیری چیزی که خود آن را «مراقبه‌ی تعالی‌بخش» می‌نامد و بیان می‌کند این مراقبه، او را به سطحی از هشیاری و آگاهی ناب می‌رساند که علاوه بر رسیدن به شادی سرشار، می‌تواند ایده‌های خود را از آن سطح همچون ماهی‌هایی صید کند.

در نظر لینچ، خشم و افسردگی و غم برای فیلم‌ساز یا هنرمند در حکم سمّی‌ست که مسیر خلاقیت را مسدود می‌کنند، «عقل سلیم می‌گوید هرچه هنرمند بیشتر رنج ببرد، خلاقیت او کمتر می‌شود. امکان لذت‌بردن از کار و کارِ خوب کردن در او کمتر می‌شود.همین‌جا ممکن است برخی ونسان ون‌گوگ را مثال بزنند که با وجود -یا به دلیل- رنج بردن، نقاشی‌های بزرگی خلق کرده است.ولی به باور من، اگر رنج و عذابْ دامن‌گیر ون‌گوگ نبود، به مراتب بهتر و قوی‌تر از این عمل می‌کرد. من عظمت او را ناشی از رنج بردن نمی‌دانم، ولی شادی‌اش را ناشی از نقاشی کردن می‌دانم.»

اما این کارگردان در «صید ماهی بزرگ» تنها به معرفی مفهوم مراقبه‌ی تعالی‌بخش نمی‌پردازد؛ کتاب از فصل‌های کوتاهی تشکیل شده که لینچ در هر کدام، تجربه‌ی کوچکی را از خلق و دست‌یابی به هر ایده‌ی ناب خود روایت کرده است. ایده‌هایی که بعدها به داستان‌های فیلم‌های او‌، یا عنصری سورئال و شگفت‌انگیز تبدیل شده که از آن در فیلم‌های خود استفاده کرده است. خلاقیت لینچ به فیلم‌سازی ختم نمی‌شود، او همچنین در موسیقی، مجسمه‌سازی و نقاشی نیز آثار متنوعی دارد.

لینچ در کتاب از این سخن می‌گوید که چگونه تصمیم گرفت مسیر علم را رها کند و به هنر روی آورد، از نقش مهم «خراب کردن» برای ساختن می‌گوید و بیان می‌کند چگونه این دوگانه‌ی به ظاهر متضاد، کنش و واکنشی را تشکیل می‌دهند که نهایتاً منجر به خلق یک اثر هنری می‌شود. او از نقش طبیعت در آثار هنری می‌گوید و از زبان ویژه‌ی سینما و سحرآمیز بودن این رسانه. لینچ همچنین معتقد است خلق اثر هنری از چیدن قطعات کوچکِ ایده کنار هم آغاز می‌شود، تا چینش این قطعاتْ کنار هم، ایده‌ی عظیم نهایی را تشکیل دهند. در نهایت لینچ از صبر سخن می‌گوید و این که هنرمند باید مانند ماهی‌گیری صبور، در انتظار بنشیند تا ایده‌ها خود را به قلاب او بیندازند.

کتاب «صید ماهی بزرگ» چه برای آنان که با آثار دیوید لینچ آشنایی دارند، چه برای طرفداران هنر و سینما و چه برای هنرمندان و نویسندگان و حتی انسان‌هایی به ظاهر معمولی که دنبال روش‌هایی برای پرورش خلاقیت خود هستند می‌تواند کتابی بسیار خواندنی باشد.

 

منبع: مجله اینترنتی آوانگارد، ماندانا حاج‌حسینی


کتب مرتبط: